عزاداران محله های قلعه و حصار در دهه ی اول ماه محرم، برای زنده نگه داشتن وقایع کربلا، صحنههایی از آن واقعه را صبح و عصر اجرا میکردند. تماشاگران مشتاق ساعتها در راسته بازار مینشستند و منتظر عبور کاروان عزاداران بودند. تعزیه گردانان با شور و عشق زاید الوصفی در تدارک حرکت و چیدمان درست صحنههای واقعه کربلا بودند. هرکس هر سن و سالی داشت از کودک شیرخوار تا پیرمرد سالخورده میتوانستند گوشهای از این نمایش بزرگ را به عهده بگیرند. جوانان برای همکاری سر از پا نمی نشناختند. عدهای از جوانان، عشق مذهبی داشتند و در گروهی نیز شور جوانی و عشق به خودنمایی موج میزد. بعضی والدین خصوصا مادران در تدارک «نشانکردن» و انتخاب دختران جوانی بودند که فقط سالی یک بار آفتابی میشدند. بعد از مُحّرم، بازار خواستگاری و ازدواج گرم میشد.
کاروانعزاداران را دسته و مجموعه آن را دستگاه مینامیدند. برگزاری مجالس تغزیه از روز پنجم ماه محرم شروع میشد و تا پایان روز یازدهم ادامه داشت. پیشقراولان با سینهزنی و نوحه خوانی در روزهای پنجم و ششم مردم را آماده مراسم تعزیه میکردند. از روز هفتم کاروان طبالان و نقارهچیها با لباسهای مخصوص سوار بر شترها طبل جنگ میزدند. متولی شترها در این اواخر حاج علیداد نوروزی بود که نسل اندر نسل شترخان داشتند. تدارک کاروان شتران و تهیه لباس طبالان و نقاره چیها از دیرباز به عهده این خانواده بود.
هرروز به ترتیب، یکی از رویدادهای واقعه کربلا اجرا میشد. کاروان عزاداران را به صحنههای متعدد تقسیم میکردند. اجرای مجالس شبیه خوانی از ابتدای بازار آغاز میشد و در میدان ارک پایان میگرفت و چندین بار تکرار میشد. بین هر مجلس تعزیه با فاصلههای مناسب، چلچراغ و علَمَ و کُتل حرکت می دادند، تا آوازها در هم نرود و صدای تغزیه خوانها تداخل نداشته باشد.
اجرای هر صحنه مستقل بود و به صورت کاروانی در حال حرکت انجام میشد. صبح ها تغزیه داران محله قلعه و بعد ازظهرها عزاداران محله حصار وارد بازار میشدند. تنها روزعاشورا بود که ابتدا عزاداران محله حصار به بازار میآمدند. این روال طی سالهای متمادی و در نتیجه درگیریهای متعدد، قانون مند شده بود و تا سال های اخیر نیز ادامه داشت.
تدارک و راه اندازی چنین چنین نمایش بزرگی نیازمند هزینه های بسیار و مدیریت توانایی بـود. هزینه ها از نذورات و کمکهای مردمی حاصل می شد. مردم بی ریا و بدون هیچ گونه چشم داشتی در عزاداری سهیم می شدند و امید و اجرشان گشایش کار و برآمدن نذر و نیازی بود که به آن دل بسته بودند. علاوه بر هزینه ها مدیریت عاشقانه ای نیز در وجود عده ای موج می زد. آنان همیشه در انتظار حلول ماه محرم بودند. آنان بانی و پیشقراول تعزیه در اراک بودند. در هر محله ای چند نفر از این پیشگامان مسئول برپایی و انجام درست عزاداری بودند که خود و خانواده شان را وقف برگزاری آن مراسم کرده بودند.
در محله های حصار و قلعه بسیاری از آلات و ادوات جنگی قرون وسطی اعم از زره، شمشیر، سپر، خفتان، کلاهخود و انواع لباسها و غیره در طول زمان جمع آوری شده بود که تعزیه داران در هنگام اجرای مصیبت از آنها استفاده می کردند. این وسائل بعضی قدمت هم داشتند و عتیقه محسوب می شدند. آنها را در زمان پهلوی دوم در چندین خانه نگهداری می کردند و در ماه محرم در اجرای صحنه های عزاداری به کار می آمدند. در محله قلعه وسائل تعزیه خوان ها در خانه های آقایان نادری، حمصی، عبوالوهاب حاجیان تدارک و آماده می شد و در محله حصار در خانه های آقایان احمری، کاظم ناظمی محل نگهداری ادوات و محل استراحت و آمادگی تعزیه خوان ها بود.
عزاداران را دسته های موزیک همراهی می کردند. سنج و طبل و سُرنا از سازهایی بود که در مجالس حضور دائمی داشت. میرزا غلامحسین با شیپورو شور و نوایی که از پدرش به او رسیده بود، در مجالس عزاداری بیداد می کرد. او ماه محرم، دکان علّافی خود را که در میدان ارک بود، تعطیل می کرد و نذر داشت که در مجالس تعزیه، مخصوصاً در دسته تعزیه داران محله قلعه شرکت کند. او ناآرامی های اواخر دوران مشروطیت و استبداد محمدعلی شاهی را در کودکی تجربه کرده بود. در اعیاد، خصوصـاً جشن های مذهبی و عید نوروز دسته موزیک حکومتی را همراهی می کرد. علی اکبر جریانی که شیپورچی توانایی بود از شاگردان و کارآموزان خلف میرزا غلامحسین بود. جریانی جوانتر که بود در رسته موزیک نظامی خدمت میکرد و سپس در اداره مالیه عراق استخدام شد. مدتی نیز مفتش اداره مالیه بود. او در عهد پهلوی اول و کوتاه زمانی هم در دوره پهلوی دوم کارمند اداره دارایی بود. او شیوه میرزا غلامحسین و حماسه ها و تحریر او را زنده نگاه داشت. در ماههای محرم و صفر، بازار علی اکبر جریانی داغ بود. او با کت وشلوار مشکی و کفش ورنی و پیراهن سفید، با موهای آراسته، بی ریا در مجالس تعزیه شرکت می کرد. وی از روز هفتم تا دهم ماه محرم در نمایش صحنه های عزاداری و زیر بیرق محله قلعه، تعزیه داران را همراهی می کرد. روزهای دهم و یازدهم او پا برهنه می شد.
شیپور حزین جریانی همراه با سنج و دهل تا پایان مراسم با تعزیه داران بود. عزاداران محله حصار نیز از نوازندگان چیره دست بینصیب نبودند. عسگر با عینکی ذرهبینی و قامتی رشید در نواختن فلوت، سحرانگیز بود و رضا نائبی و شاطر شمس الله نیـز با قره نی محشر می کردند.
آیین عزاداری در قرن سوم هجری پایه گذاری شد. آل بویه، بغداد را تصرف کردند و خلیفه عباسی (المستکفی) را در کوچههای شهر افسار کرده، در زنجیر به گردش درآوردند. این تظاهرات مذهبی در دورههایی که شیعیان قدرت می گرفتند بیشتر نمایش داده میشد. جنایات بنیامیه و بنیعباس و ظلمی را که بر خاندان رسالت رفته بود به نمایش درمی آوردند. در دوره ی صفویه، عزاداری رنگ و لعاب بیشتری گرفت. عمده دشمن صفویان، دولت عثمانی بود.
ایرانی ها برای تحریک بیشتر مردم علیه عثمانی و گرم نگهداشتن تنور اختلافات شیعه و سنی، اشقیاء، یا کسانی را که با خاندان پیغمبر(ص) و آل او در تعارض بودند، لباسی قرمز رنگ می پوشاندند و تغزیه خوانهای مخــالف را به شکل و لبــاس جنگــاوران عثمــانی می آراستند.
محاوره آنها متقابلا با شعر حماسی و بحر طویل بود و مردم مرتب به آنها لعن و نفرین میفرستادند. مراسم تعزیه خوانی در دوره ی قاجار خصوصاً عهد ناصرالدینشاه که میخواست مردم سرگرم و به خودشان مشغول باشند، به اوج رسید.
گروه تعزیه داران سلطانآباد در ایران شهره بودند. به قسمی که هنگام اجرای مراسم تعزیه، مهمانان زیادی ازشهرهای دیگر تماشاگر آیین عزاداری سلطانآبادیها بودند. در این شهر حتی ساکنان قلعه فرنگی (کمپانی زیگلر) و نوکرهای او در ایام عاشورا، علم و کتل و عماری بر می داشتند و دستههایی بهراه میانداختند؛ حتی اسبهای انگلیسی هم شیهه کشان و پایکوبان بازار عزاداری را گرمتر میکردند. (تاریخ اراک، جلد ۳ – ابراهیم دهگان، ص ۱۹۴)
روز دهم محرم نقطه اوج عزاداری بود. در این روز دسته جات مختلف با نوحه سرایی و آوای جگر سوز، همراه با شیپور جریانی و آوای فلوت و قره نی، مراسم سینه زنی و زنجیر زنی را اجرا میکردند. گروهی دیگر نیز کفن پوشیده، بر فرق خود قمه می زدند.
قمه زنی
قمهزنی، مهارت زیادی می خواست. هرگاه کسی نسنجیده عمل میکرد، مشکلات زیادی بر او عارض میشد. قمه زنها روز قبل، با اخلاص به حمام میرفتند، فرق سر خود را به اندازه کف یک دست میتراشیدند، غسل عاشورا می کردند و برای عزاداری و اجرای مراسم آماده میشدند. آنان با اشتیاق کفن می پوشیدند و نوحه سرایی میکردند (کفن، پارچه سفیدی به طول دو متر بود که وسط آن را چاک میدادند و به گردن میآویختند نیمی از پارچه، سینه را میپوشانید و نیمی دیگر پشت شانهها را پوشش میداد).
بزرگترها و آنان که در قمه زنی تجربه داشتند، همیشه مواظب کوچکترها وتازه واردان بودند و به آنان آداب قمه زنی را میآموختند. سردسته یا مرشد گروه، روغنهای ضد عفونی و بیحس کننده ممزوج با گلاب به عزاداران میداد تا بر ملاج یا فرق تراشیده خود بمالند.عزاداران یا حسین گویان با پشت و پهنای قمه، آرام آرام فرق سر خود را نوازش میدادند تا بی حس شود. وقتی نوحه سرایی و شور «یا حسین» غالب می شد، برخی از خود بی خود میشدند. بزرگترها مواظب اطراف بودند. فریاد وای حسین کشته شد به اوج میرسید. وقتی عزاداران وارد میدان ارک میشدند، صدای تند شیپور و سنج و سرنا و طبل حالشان را دگرگون میکرد. قمه زنها در صف طولانی در بازار حرکت میکردند.
آنها رَجَز میخواندند. قهرمانان محبوب مذهبی خود را به کمک میطلبیدند. فریاد یا زهرا، یا زینب و یا حسین و غیره بـه گوش می رسید. این نوحه گری ها تا انتهای بازار ادامه داشت. دهانه میدان ارک قمه زنها به چند دسته تقسیم می شدند. هر گروه سنی دور هم گرد می آمدند. آنگاه با لبه برنده تیغ، آرام بر فرق سر خود میکشیدند و خون جاری می شد. صحنه گردانان که بسیار مراقب این لحظهها بودند با چوب دستی کوتاهی که همراه داشتند، شدت فرود ضربههای قمه را کنترل میکردند. قمه زنها دستمالی را محکم دور سر خود بسته بودند تا خون کمتری جاری شود. اشتیاق به دست آوردن کلید بهشت و آمرزش گناهان، درد عزاداران کفنپوش را به فراموشی میسپرد.
صحنه گردانان با مراقبت کامل از مجروحان، ضمادی التیام بخش یا یونجه له شده را بر زخمهایشان مینهادند. آنان که جراحات عمیقتری داشتند، روغن گرم بر فرقشان ریخته می شد تا مویرگ ها را جمع کند و خون کمتری جاری شود. همراهان با پارچه تمیز و کفن سفیدی که بر پیکر قمه زن ها آویخته بود، سر و صورت او را پاک میکردند.
بعد از ظهر عاشورا، شور و حال و التهاب عزاداران فروکش میکرد. در این روز بازار نذر و نیاز داغ بود. بانیان خیرات با اشتیاق عزاداران را به ناهار عاشورا دعوت میکردند. قمهزنهایی که به مراقبت بیشتری نیاز داشتند، در مکان خصوصی پذیرایی میشدند.
آنها را بعد از کمی استراحت به حمام میبردند و با پارچه نمدار و شست و شوی سطحی، خستگی را از تن شان به در میکردند و آتش اشتیاق را تا سال آینده گرم نگاه میداشتند.
در دویست سال اخیر، قمه زنی بیشتر در روستاها رایج بود، اما از سوی حکومت ترویج نمی شده. در دوره پهلوی اول، قمه زنی ممنوع شد و در حال حاضر نیز ممنوعیت ادامه دارد.
در ماه محرم، خصوصا دهه عاشورا، ایران شور و نوای فوق العاده ای داشت. داخل بعضی خانهها و سراهای بازار، تکایا و مجالس روضه خوانی دایر می کردند. آن مکان ها را با عَلَم و پارچه های مشکی و اشعار محتشم کاشانی می آراستند. مردم معتقد بودند خیر و برکت در این خانهها فراوان می شود و هیچ بلای زمینی و آسمانی به این مکانها راه پیدا نخواهد کرد.
– بخشی از کتاب در دست چاپ سلطان آباد عراق (اراک) از آغاز تا برآمدن پهلوی اول.
ولی الله شمشیربندی نویسنده و پژوهشگر / روزنامه وقایع استان