سلمان ساوجی

تذکره نویسان نام وی را سلمان و لقبش را “جمال الدین ” و تخلص وی را به نام خود او یعنی ” سلمان ” ذکر کرده اند و در این مورد اختلافی بین تذکره نویسان نیست. ولادت سلمان در اوایل قرن هشتم و در حدود سال ۷۰۹ در ساوه اتفاق افتاد است. دلیل این ادعا این است که سلمان در مثنوی فراقنامه که می باید حدودا” در سال ۷۷۰ هجری سروده باشد به شصت سالگی خود اشاره کرده است.
شبلی نعمایی در شعر العجم آورده است :
خاندانش همیشه معزز و مورد نوازش و محبت سلاطین وقت بوده اند. پدر سلمان موسوم به خواجه علاءالدین محمد از ملازمین دربار شاهی بود. وی در دربار شاهان، حسن ایلخانی و اویس، مقرب بوده است. سلطان اویس علاقه خاصی به شعر و شاعری داشت. خود شعر می گفت و به سلمان آن را نشان می داد و بدین جهت در دربار او تقرب بسیار حاصل کرد و به غایت مورد توجه بوده است. یک شب سلمان در مجلس بزم سلطان اویس شریک بود. بعد از ختم مجلس او برخاست، سلطان به یکی از خدمتگزاران امر کرد تا شمعی را با لگن زر همراه او بیرون برد و او را به منزل رساند. گماشته مزبور بعد از رسیدن به منزل فانوس مزبور را در همانجا گذاشته برگشت. صبح که طلب آن رفت سلمان دید که شمعدانش از طلاست و نمی شود از آن دل کند. لذا این شعر را نوشته به گماشته مزبور داد که به سطلان تقدیم نماید:
شمع خود سوخت به زاری شب دوش و امروز گر لگن می طلبد شاه ز من می سوزم.
در ریحانه الادب به دنبال این بیت آمده است:
سلطان خندید و گفت از خانه شاعر طالع، لگن زرطلب کردن دور از عقل است، آن لگن را بدو بخشید.

اهمیت سلمان ساوجی در قصاید شیوایی است که معمولا” در ستایش شاهان و رجال عهد خود سروده و به شیوه فصحای متقدم در تشبیب آنها توصیف معشوق و یا مظاهر گوناگون طبیعت همت گماشته بجز چند قصیده که بنابر عادت و میل اهل زمان کمال تصنع را به کار برده، بقیه قصاید فصیح و گویا و رسا و شیوه اش متمایل به سبک سخن شاعران قصیده گوی قرن ششم و آغاز قرن هفتم است. ذبیح الله صفا درباره وی می نویسد: او را به حق می توان خاتم قصیده سرایان بزرگ پارسی زبان خاصه قصیده گویان مداح دانست.
سلمان در غزل سرایی نیز شاعری موفق است. فصاحت گفتار، مضمون یابی، توجه به مناسبات صنعتی و اصرار در ابداع معانی و به کارگیری تعبیرات روز سبب شده تا سلمان در ردیف بهترین غزل سرایان قرن هشتم قرار گیرد. سلمان در غزل بیشتر از سعدی پیروی کرده غزلیاتش حد میان غزلیات سعدی و حافظ است. وحدت حافظ و سلمان در شیوه غزلسرایی به حدی است که باید تاثیر و تاثر آن دو را از یک دیگر و امکان مشاعره مکاتبه ای این دو شاعر را پذیرفت میزان وحدت در وزن و قافیه ردیف و مضامین غزل های سلمان و حافظ به قدری است که کمتر می توان غزلی از آنها یافت که وجه یا وجوه اشتراکی با غزل یا غزل های دیگر نداشته باشد.

عباسعلی وفایی در مقدمه دیوان سلمان درباره مذهب سلمان آورده است:
سلمان، چندین قصیده و ترجیح بند در منقبت رسول ( ص ) و امام حسین ( ع ) دارد که هر یک بیانگر اعتقاد و ارادت قلبی شاعر نسبت به آنهاست. ابیاتی که از ژرفای دل برخاسته و بر صفحات کاغذ نقش بسته است. در باب حضرت رسول ( ص ) اشعار فراوانی دارد و نیز در تبیین مذهب شاعر، ابیاتی را ذکر می کند که دلدادگی او را نسبت به اهل بیت ( ع ) آشکار می سازد. وی در ابیاتی در مظلومیت علی ( ع) و فاطمه ( س ) تاکید می کند.
استاد رشید یاسمی در کتاب تتبع احوال سلمان می نویسد:
چنان که می نماید در اوایل شیعه متعصبی بوده است و هر قدر سن او پیش می رفت بهتر وارد اختلاف دو مذهب می شد و ادله طرفین را ملاحظه می نمود. سلمان در آغاز از چشم جلایریان افتاد و در ساوه انزوا جست و گرفتار پریشانی گشت. سلمان در واپسین سال های عمر در اندوه و خواری محرومیت به سر برد، و در همین حال درماندگی و انزوا، دوشنبه دوازدهم صفر ۷۷۸ عرصه شاعری و زندگی را در زادگاه خویش شهر ساوه ترک گفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.